جدول جو
جدول جو

معنی قطره دزد - جستجوی لغت در جدول جو

قطره دزد
(قَ رَ / رِ دُ)
کنایه از ابر، و آب دزد نیز گویند. (آنندراج) :
چو دریا چرا ترسم از قطره دزد
که ابرم دهد بیش از آن دست مزد.
نظامی (از آنندراج).
، و بعضی آفتاب را گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قطره دزد
آفتاب خورشید، ابر سحاب. توضیح راجع به ابر آب دزد رک. م. معین مزدیسنا و تاثیر آن در ابیات پارسی
فرهنگ لغت هوشیار
قطره دزد
((~. دُ))
آفتاب، خورشید، ابر، سحاب
تصویری از قطره دزد
تصویر قطره دزد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ رَ / رِ یِ زَ)
کنایه از آفتاب عالم تاب است. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
تند و تیز به راه رفتن. (برهان). کنایه از تند رفتن. (انجمن آرای ناصری). به صلۀ ’در’ کنایه از تیز رفتن و دویدن. (آنندراج) : چون قطره زدن آغازیدی پیل آبکش را به تردستی پیل مال ساختن. (درۀ نادره چ شهیدی ص 601) ، تردد کردن، به صلۀ ’بر’ کنایه از ریختن و باریدن. (آنندراج) ، بعضی به تحقیق نوشته اند که اطلاق آن بر شاطر حقیقت است و بر غیر استعاره، لهذا محل تأمل، چه یک جا قائل به حقیقت شدن و جای دیگر قائل به استعاره شدن وجهی می باید و آن مذکور نیست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دُ)
دهی است از دهستان بویراحمد سردسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 16 هزارگزی شمال شوسۀ آرو به بهبهان و 22 هزارگزی خاوری بهبهان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 200 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و حشم داری و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. و ساکنین از طایفۀبویر احمد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پُتَ زَ)
کنایه از هرزه گرد و هرزه کار که به یک جا و یک کار قرار نگیرد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قطرهدزد
تصویر قطرهدزد
آب دزد، ابر، خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطره زرد
تصویر قطره زرد
سرشک زرد، خور
فرهنگ لغت هوشیار
تردد کردن رفتن، یا قطره زدن بر (به)، . . ریختن باریدن: در راه عشق قطره بمژگان زدم چو اشک نعل از برای پی غلطی واژگون زنند یا قطره زدن در... تیز رفتن دویدن
فرهنگ لغت هوشیار